خانه استراتژی

فرهنگ لغات مدیریت استراتژیک

لغتنامه انگلیسی به فارسی Dictionary farsi

در این لغت نامه 4 عبارت یافت شده است
جستجوی عبارت مورد نظر در لغت نامه
درآغاز عبارت شامل عبارت عین عبارتشبیه عبارت

فرهنگ واژگان

Term Definition
Decision making


تصمیمگیری,تصمیم گیری

سطوح تصمیم گیری :

 سطح یک : تصمیم من ( مدیر ارشد) بدون کمک شما ( منظور کارکنان است ). 
 این سطح مربوط به امور سیاست گذاری است. 

سطح دو : تصمیم من با کمک شما. 
 مسئولیت تصمیم گیری با مدیر است اما از نظرات و پیشنهادات کارکنان مطلع
 می شود. 

سطح سه : تصمیم ما. 
 سرجیو زیمن می گوید من از این سطح متنفرم. چون مسئول تصمیم گیری مشخص 
 نیست. حتی در قوی ترین مردم سالاری ها یک نفر باید رهبری را بر عهده بگیرد. 

سطح چهار : تصمیم شما با کمک من. 
 سخت ترین تصمیم های مدیران است. چون باید قدرت خود را فراموش کنند و 
 اجازه دهند فرد دیگری تصمیم بگیرید. 

سطح پنج : تصمیم شما بدون کمک من. 
 یعنی اعتماد مدیر به توانایی ها. دانش و بصیرت نیرو به حدی می رسد که مسئولیت را به صورت کامل تفویض می کند. 
سرجیوزیمن می گوید: اساساً سطح پنج به مخاطب می گوید" گوش کن، دلیل اینکه شما اینجا هستید، دلیل اینکه من شما را استخدام کرده ام. دلیل اینکه به شما اجازه داده ایم که تحت لوای علائم تجاری این شرکت کار کنید، این است که شما را باور داریم. بروید و کارتان را انجام دهید". 
ایشان می گوید در تمام موارد فوق تصمیم گیرنده باید مشخص باشد تا در مقابل تصمیم خویش مسئولیت داشته باشد. مدیران ما هم باید بدانندکه یکی از نقش های ارزنده ایشان اتخاذ تصمیمات صحیح و به موقع و بر مبنای اخذ اطلاعات از زیردستان است. و همچنین تفویض اختیار برای تصمیم گیری کارکنان در جای خود شایسته و لازم است.

Image result for Decision making

کلیک ها: 395
Synonyms: تصمیمگیری,تصمیم گیری
Delphi Method

روش دلفی

کلیک ها: 1035
Synonyms: روش دلفی
Desired Future

آينده مطلوب

کلیک ها: 941
Synonyms: آينده مطلوب
Driving Force

نیروهای پیشران

کلیک ها: 1080
Synonyms: نیروهای پیشران

Back to top