خانه استراتژی


(زمان خواندن: 22 - 44 دقیقه)
Most Hit

11 قانون تفکر سیستمی

قوانین تفکر سیستمی

تفکر سیستمی یکی از ارکان تحول سازمان و راهی برای دیدن دنیاست. مفهوم سیستم و تفکر سیستمی،در دهه پنجاه میلادی به حیطه علم و عمل مدیریت وارد شده ،و پس از آن که اهمیت نگاه به سازمان به مثابه یک جامعه از سیستمهای پیچیده ، بارز شد، تفکر سیستمی نیز جایگاهی بس والاتر در اندیشه های مدیریت نوین پیدا کرد.

سیستم یک کل درک شده است که عناصر آن با هم مرتبط هستند، به گونه ای که عناصر آن پیوسته برهم تاثیر می گذارند و به سوی یک هدف مشترک حرکت می کنند.پس باید ساختارها را شناخت، قوانین آن را درک کرد،به روابط بین اجزاء (روابط علی و معلولی ) توجه کرد.در این مطلب ما به بررسی 11 قانون تفکر سیستمی همراه با مثال ها و تعابیر مختلف می پردازیم.

قانون تفکر سیستمی

1. هرگز نباید شرایط محیطی را سرزنش کرد

انسانها عموما تمايل دارند مشکلات خود يا سيستم مورد مطالعه را به محيط نسبت دهند. به بیان ساده تر یعنی ما وقتی با مشکلی روبرو می شویم نباید دیگران را مقصر بدانیم  یا آن را  به قضا و قدر نسبت دهیم بلکه باید برای حل آن تلاش کنیم.

راسل ايکاف مانع فوق را تحت عنوان Rationality توضيح مي دهد : معمولا وقتي رفتار کسي مورد انتظار ما نيست و نمي توانيم آنرا تشريح کنيم ، او را Irrational (نامعقول، غير منطقي) مي ناميم. وقتي فرض مي کنيم کسي يا ديگران غير منطقي هستند، نمي توانيم مسئله را حل کنيم.

ايکاف به عنوان مثال، تجربه خود در کشور هند در سال 1957 را ذکر مي نمايد . در آن سال ايکاف طي يک سفر کاري به هند، تعدادي آمريکايي که به عنوان برنامه ريز خانواده در هند مشغول به کار بوده اند، را ملاقات مي نمايد . آنها در تلاشهايشان براي کاهش نرخ رشد جمعيت هند، پيشرفتي نکرده بودند و اکثرشان دليل شکست خود را نامعقول بودن مردم هند مي دانستند . ايکاف مي گويد من به آنها گفتم : " ممکن است شما غير منطقي باشيد . يک زن برزيلي اخيراً چهل و دومين بچه خود را به دنيا آورده است . بنابراين يک زن متوسط مي تواند حدود 20 بچه به دنيا آورد . تفاوت بين 20 و 6/4 (تعداد متوسط فرزند در يک خانواده هندي در آن زمان ) خيلي بيشتر از تفاوت 6/4 و صفر است . اين موضوع نشان مي دهد که اندازه خانواده هندي به خاطر عدم کنترل تولد نيست . " آمريکايي ها توجهي به اظهارات ايکاف نکرده و حتي ناراحت مي شوند . اما يک محقق هندي اعلام تمايل مي کند که با کمک ايکاف در مورد اين موضوع تحقيق نمايد . نتيجه تحقيقات اين بوده است که به دليل فقدان تامين اجتماعي در هند، يک مرد هندي مي داند که در دوران پيري، چند سالي را بيکار خواهد بود و درآمد آنها نيز آنقدر نيست که بتوانند براي آن سالها پس انداز کنند . تنها اميد آنها اين است که فرزندانشان به آنها کمک نمايند . به طور متوسط 1/1 حقوق بگير لازم بوده که بتوانند يک سالمند را نگهداري نمايند . پس پدر و مادر به 2/2 حقوق بگير نياز خواهند داشت . چون نيمي از فرزندان دختر بوده و کار نمي کنند، پس به طور متوسط به 4/4 فرزند نياز است تا در دوران پيري، از پدر و مادر محافظت نمايند . اگر مرگ و مير کودکان را لحاظ نماييم، به عدد 6/4 خواهيم رسيد . اعتبار تحليل فوق را اينگونه توجيه نموده اند که خانواده هايي که 3 فرزند اول آنها پسر بوده معمولا فرزندان بيشتري نداشته اند ولي آنهايي که 3 فرزند اولشان دختر بوده، تازه در ابتداي راه بوده اند .

ايکاف در مثال ديگري نقل مي کند که يک زماني توليد کنندگان بنزين در آمريکا، تبليغات وسيعي براي افزايش فروش بنزين خود انجام مي دادند ( صدها ميليون دلار هزينه شد) و سعي مي کردند به مشتريان القا کنند که بنزين آنها برتر است . اما نتيجه چنداني حاصل نمي شد . يعني اين تبليغات موجب تفاوت فروش نمي گرديد . بنابراين توليدکنندگان، مشتريان را نامعقول و غير منطقي دانستند ! تحقيقاتي که بعدا توسط يکي از شرکتها انجام شد، نشان داد که مارک بنزين براي مشتريان چندان مهم نيست . بلکه آنها از پمپ بنزيني خريد مي کردند که زمان خدمت (Service Time) کمتري داشت . شرکت نفتي که اسپانسر اين تحقيقات بود، از اين نتايج جهت مکان يابي، طراحي و اجراي ايستگاههايش جهت حداقل سازي زمان خدمت استفاده نمود و سهم بازار خود را افزايش داد . در تبليغات خود نيز روي "کمترين زمان خدمت" تاکيد نمود .

مثال :

اگر کشور ایران را با کشوری مثل ژاپن مقایسه کنیم می بینیم که هر دو کشوری زلزله خیز هستند اما ژاپن با این مساله منطقی برخورد کرده است و به جای اینکه دست روی دست بگذارد و هیچ کاری نکند دست به تمهیداتی زد که باعث شد امروزه این کشور بتواند در برابر زلزله های قوی مقاومت کند و با کمترین خسارت از پس آنها برآید در حالیکه در کشور ایران متاسفانه اقدامی جدی در این خصوص صورت نگرفته است و وقتی با این مساله روبرو می شویم جز اظهار تاسف کاری نمی کنیم چرا که خود را در برابر آن ناتوان می بینیم و آن را به عنوان یک عامل محیطی در نظر می گیریم که عنان اختیار را از ما گرفته است.

 

 

2. دریافتن الگوی تغییرات به جای تمرکز بر روی وقایع

یعنی ما نباید به نتیجه کارها نگاه کنیم و فقط آن را در نظر بگیریم، بلکه باید روند تغییرات آن را از ابتدا تا نتیجه در نظر بگیریم تا بتوانیم مساله را بهتر درک کنیم .

ما زندگی را به صورت مجموعه ای از اتفاقات می دانیم و برای هر اتفاق نیز یک دلیل روشن و واضح ارائه می نماییم و معمولا عادت داريم فقط تغييرات ناگهاني محيط و سيستم را درک نماييم و از درک تغييرات تدريجي عاجزيم . نکته مهم این است که امروزه اصلی ترین تهدیدها که متوجه بقاء سازمانها و جوامع هستند، نتیجه فرایندهای آرام و تدریجی هستند و نه وقایع ناگهانی. مسابقه تسلیحاتی، معضلات محیط زیست، عدم کفایت نظام تعلیم و تربیت عمومی و کاهش کیفیت محصولات در مقایسه با محصولات رقبا، همگی عواملی هستند که به صورتی آرام و تدریجی عمل می نمایند. براي تشريح اين نکته، داستان قورباغه پخته را ذکر مي کنند . طبق اين داستان اگر يک قورباغه را در آب داغ بياندازيد، فورا عکس العمل نشان داده و خود را از داخل آب داغ به بيرون پرتاب و نجات مي دهد . ولي اگر او را در آب خنک انداخته و به تدريج گرم و داغ نماييد، قورباغه در آب مي ماند و همچنان که آب گرم تر مي شود، بدن قورباغه نيز شل تر مي شود و در نهايت نيز در آب داغ خواهد مرد . چون ساختار درونی قورباغه به نحوی است که خطر را تنها در مواردی که اتفاقی ناگهانی در محیط اطرافش رخ می دهد، تشخیص می دهد و نه در مواردی که خطر به صورتی آرام و تدریجی گسترش می یابد.

رسانه ها نیز به موضوع فوق دامن می زنند و تمرکز بر وقایع را ترویج می کنند. به عنوان مثال اگر پدری به خاطر فقر، فرزندش را به قتل برساند، شدیدا مورد توجه رسانه ها قرار گرفته و تحلیل می شود اما اگر هزاران و حتی میلیونها نفر به دلیل مشکلات اقتصادی و استرس های ناشی از آن، در واقع دچار مرگ تدریجی شوند، چندان مورد توجه قرار نمی گیرد.

تمرکز بر وقایع فقط در مورد وقایع منفی نیست و وقایع مثبت را نیز شامل می گردد. به عنوان مثال گاهی در مورد دگرگونی سازمانها چنان صحبت می شود که گویی دستاوردهای سازمانها حاصل یک عمل تنها، یک نوآوری بی نظیر، یک خوش شانسی یا یک انقلاب مجرد است. در حالی که دستاوردهای بزرگ، حاصل فرایندی گام به گام، پله به پله، تصمیم بعد تصمیم و کار پشت کار هستند.

برخی شرکتها با جنجال و هیاهو، دنبال یک عمل سرنوشت ساز و یک لحظه جادویی هستند و نتیجه ای جز ناامیدی و سرخوردگی به دست نمی آورند و بنابراین مرتبا جهت عوض می کنند و دچار دور باطل می گردند.

تمرکز بر روی وقایع منجر به توضیح واقعه می شود. مثلا وقتی می شنویم که امروز ارزش سهام کارخانه ها در معاملات کاهش یافته است، آن را به علت بالا بودن نرخ بهره اعلام شده از سوی بانک مرکزی می دانیم. ممکن است این تفاسیر به خودی خود نیز نادرست نباشند، اما ما را از دریافتن الگوی تغییرات درازمدت که در پشت اتفاق مزبور نهفته است، محروم می سازد و طبیعتاً قادر به فهم علت تغییرات بلندمدت نخواهیم بود. ما قادر نخواهیم بود که از سرنوشت قورباغه داستان بالا، اجتناب کنیم، مگر اینکه یاد بگیریم که آهسته تر حرکت کنیم و فرایندهای بطئی که بوجود آورنده بزرگترین مخاطرات هستند را دریابیم.

مثال :

مدیر یک سازمان را در نظر بگیرید که تازه به این سمت منصوب شده است و در حال بازدید از دستاوردهای سازمان است. این شخص اگر از مراحلی که برای رسیدن به دستاوردها طی شده، اطلاع حاصل نکند، مطمئنا نمی تواند در آینده تصمیم گیریهای درستی انجام دهد و چه بسا در این راه دچار اشتباه شود و این می تواند مصداق این ضرب المثل باشد که قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود، چرا که اگر ما غرق در عظمت دریا شویم و فراموش کنیم که این دریا از قطرات بارانی تشکیل شده که به رودخانه ها ریخته و از پیوستن آنها به یکدیگر دریا تشکیل شده، نمی توانیم سیستم تشکیل دهنده آن را به درستی درک کنیم

 

3. تفکر براساس رابطه علت و معلولی به جای رابطه همبستگی


يکي ديگر از موانع تفکر سيستمي، تفکر براساس همبستگي بين عوامل به جاي تفکر بر اساس رابطه علت و معلولي بين آنهاست . به قول ايکاف : يک مثقال ادراک از رابطه علّي، با ارزش تر از خروارها دانش درباره همبستگي (Correlation) است . بهبیان ساده تر اینکه در برابر هر پدیده ای باید به دنبال علت آن باشیم تا بتوانیم نتیجه گیری درستی از آن کنیم، از طرفی ممکن است ما دو مساله را به هم نسبت دهیم که هیچ ارتباطی (به جز رابطه همبستگی) با هم ندارند و به همین دلیل مسیر را به اشتباه طی کنیم و دچار شکست شویم.

دو متغير زماني با يکديگر همبسته اند که با يکديگر ميل به کاهش يا افزايش داشته باشند (همبستگي مثبت) و يا اينکه اگر يکي از آنها افزايش يافت، ديگري کاهش بابد ( همبستگي منفي ).

متغيرهايي که با هم مرتبط هستند، لزوماً داراي ارتباط علت و معلولي نيستند . استرمن در اين مورد مثالي دارد : ميزان فروش بستني و نرخ جنايتها داراي همبستگي مثبت اند !! (حجم فروش بستني و نرخ جنايتها در تابستان افزايش و در زمستان کاهش مي يابد . اشتباهي که ممکن است رخ دهد اين است که فروش بستني را علت جنايتها بدانيم و به عنوان يک راه براي کاهش جنايتها، فروش بستني را ممنوع نماييم !! ) ولي واقعيت اين است که افزايش دماي هوا به عنوان علت براي دو عامل فوق مطرح است .

بنابراين اشتباه بين همبستگی و روابط علًي ممکن است به قضاوتها و سياستهاي اشتباه منجر شود .

ادبيات مديريت مالامال از مطالبي است که بر اساس متدولوژي همبستگی بدست آمده اند . مثلا يک دسته از شرکتهاي موفق را بررسي و يک يا چند ويژگي آنها که از نظر نويسنده در موفقيت آنها مؤثر بوده اند، به عنوان نمونه بارز نشان داده مي شوند . يک دسته از شرکت هاي ناموفق نيز بررسي و نشان داده مي شود که فاقد ويژگيهاي مورد نظر بوده اند . سپس موفقيت را به وجود اين عوامل و عدم موفقت را به نبود آنها نسبت مي دهند . مثلا ممکن است چند شرکت موفق را بررسي و مشاهده کنيم که مدير عامل آنها لباسي گران قيمت مي پوشد . چند شرکت ناموفق را نيز بررسي و مشاهده کنيم که مديران آنها لباس گران قيمت ندارند . سپس نوع لباس مدير را عامل موفقيت شرکتها بدانيم !

متغيرهايي که با هم مرتبط هستند، لزوماً داراي ارتباط علت و معلولي نيستند . اين تفكر موجب مي‌شود كه عليت را دريابیم. يعني عملكرد دقيقاً به چه نحو پديد مي‌آيد؟ تفكر علی در مقابل تفكر هم بسته يا تفكر تأكيد بر عوامل، قرار دارد. در تفكر تاكيد بر عوامل بر ليست عوامل موثر بر يك پديده تاكيد مي شود، ولي در خصوص چگونگي عملكرد اين عوامل چيز زيادي بيان نمي شود.

مثال: شهری را در نظر بگیرید که از نظر جغرافیایی در منطقه سردسیر واقع شده باشد و بیشتر روزهای سال این شهر دارای هوای ابری باشد، از طرفی تعدادی از مردم این شهر به علت فقر و بیکاری دست به جرم و جنایت می زنند، حال اگر ما علت و معلول واقعی را شناسایی نکنیم و مثلا جرم و جنایت افراد را به آب و هوای خاص این شهر نسبت دهیم نه تنها قادر به حل مشکل نخواهیم بود بلکه تصمیمی می گیریم که منجر به بدتر شدن اوضاع می شود

 

4. تعیین صحیح مرز سیستم (نحوه تعیین مرز مطالعه)


هنگام بررسي يك موضوع مرز مطالعه ما كجا بايد باشد؟ یعنی در بررسی هر موضوعی باید بدانیم کجا به تحقیق در خصوص آن موضوع بپردازیم.

فرض کنيد يک مشکل در يک گروه آموزشي از يک دانشگاه بوجود آمده است. در بررسي اين موضوع مرز مطالعه و بررسي را کجا بايد در نظر گرفت ؟ گروه آموزشي ؟ دانشکده ؟ دانشگاه ؟ نظام آموزش عالي در ايران ؟ کل جامعه ايران ؟ جهان سوم ؟... مرز را هر جا که در نظر بگيريم، برخي از روابط را قطع کرده ايم. يکي از اهداف آموزش رويکرد سيستمي، آموزش تعيين مرز مطالعه است. چه بسا اگر مرز را بزرگتر در نظر بگيريم، واقعيات را بسيار روشن تر و بهتر درک کنيم.

مثال ديگر براي موضوع فوق، وقوع يک مشکل در بخش توليد يک کارخانه نساجي در ايران است. در بررسي و تفکر خود، مرز را کجا در نظر خواهيم گرفت ؟ بخش توليد ؟ کل کارخانه ؟ صنعت نساجي در ايران ؟ کل صنعت ايران ؟ صنعت نساجي در جهان ؟...

مثال ديگر موضوع مديريت زنجيره تامين (Supply Chain Management) است كه در واقع نتيجه گسترش محدوده سيستم مورد مطالعه است. يعني در ابتدا مرز بهينه سازي، محدود به يک شرکت بود ولي به دلايلي محدوده فوق گسترش يافته و يک زنجيره را در بر گرفت. در اين ديدگاه، هر مرحله از زنجيره بايد بنحوي عمل کند که سود کل زنجيره افزايش يابد. فقدان هماهنگي زماني بوجود مي آيد که يا مراحل مختلف زنجيره اهداف متضاد دارند يا اينکه اطلاعاتي که بين مراحل مختلف حرکت مي کند، ناقص و تحريف شده باشد. در اين صورت هر حلقه سعي مي کند سود خودش را ماکزيمم کند اما معمولا سود کل را کاهش مي دهند.

هنگام تعيين معيارهاي اندازه گيري عملکرد بايد مواظب تاثير اين معيارها بر مرز بهينه سازي باشيم. يعني معيارها نبايد به گونه اي باشند که افراد يا واحدهاي سازماني يا شرکت ها را به بهينه سازي محلي (Local Optimization) سوق دهند. به عنوان مثال اگر عملکرد يک مدير حمل و نقل را با معيار هزينه متوسط صرف شده جهت حمل و نقل يک واحد کالا بسنجيم، ممکن است به گونه اي رفتار نمايد که باعث افزايش موجودي يا آسيب ديدن خدمت به مشتريان باشد. يعني بهينه سازي محلي انجام گيرد.

مثال: فرض کنید کامپیوتر شخصی منزلمان در حین کار کردن خاموش شود ما باید ابتدا بدانیم چه عاملی باعث این اتفاق شده، آیا این عامل بیرونی است یا درونی، وقتی بتوانیم این را تعیین کنیم خیلی سریع تر می توانیم مشکلمان را حل کنیم . به عنوان مثال یک عامل می تواند، قطع برق باشد (یک عامل بیرونی) و اگر این مساله منتفی بود باید اتصالات سیستم را بررسی کنیم در وهله بعد مشکل می تواند به علت آسیب رسیدن به قطعات درونی سیستم باشد که شاید مجبور باشیم به یک متخصص مراجعه کنیم: در این مثال ساده متوجه می شویم که اگر مرز مطالعه هر سیستم به درستی تعیین شود ما خیلی سریع تر به راه حال می رسیم.

 

5. تفکر دینامیک به جای تفکر استاتیک (circular casuality)

یعنی نگاه و دید (تفکر) ما نسبت به موضوعات نباید به صورت سطحی و خطی باشد بلکه باید با درک درست از موضوع تفکری دو طرفه (حلقه ای) نسبت به موضوع داشته باشیم.


سعي کنيد در ذهن خود به اين سوال پاسخ دهيد :

" علت افزوني جمعيت در بسياري از کشورهاي جهان چيست ؟ "

اگر افکار خود را يادداشت نماييد، احتمالا به صورت يک ليست خواهد بود :

 

به عبارت ديگر، افراد معمولا در جواب سوال فوق، يک ليست ارائه مي کنند که عوامل در آن قرار دارند. در صورت تفکر بيشتر، عناصر ليست را وزن دهي مي کنند : اين عامل مهمترين است. اين يکي، دومين است و... اين شيوه تفکر، رگرسيوني است :

  در شيوه تفکر فوق، فرض بر اين است که هر عامل، مستقيما بعنوان علت براي معلول ( افزوني جمعيت) است و هر عامل، مستقل از ساير عوامل عمل مي کند و نحوه تاثير هر عامل در ايجاد معلول مبهم مي ماند (فقط علامت آن تعيين مي شود. يعني اين عامل اثر مثبت يا منفي دارد.)

اما طبق تفکر سيستمي، عوامل فوق در يک نمودار حلقوي با يکديگر و با معلول مرتبط هستند :

  

همانطور که می دانید در طول زمان، افزوني جمعيت موجب ضعف آموزش مي شود و ضعف آموزش، فقر را تشديد مي کند و فقر نيز موجب ضعف آموزش است. در ديناميک سيستم، به حلقه هاي فوق، حلقه بازخور(Feedback Loop) گويند. البته نمودار فوق بطور کامل ترسيم نشده و هدف آن نشان دادن امکان تاثير حلقوي عوامل بر يکديگر است. ( بر خلاف نمودار قبل که خطي و يک طرفه بود. ) يکي از ويژگيهاي بارز نمودار فوق، بيان ديناميک بودن سيستم است. يعني بين عوامل فوق اثرات متقابل وجود دارد و ممکن است در طول زمان يکديگر را تشديد يا تضعيف نمايند. ولي نمودار قبل، سيستم را ايستا در نظر مي گرفت. انتقال روش تفکر از عليت يک طرفه به عليت حلقوي (Circular Causality) و از عوامل مستقل به عوامل وابسته، کاري مشکل است.

در عالم واقع، "معلول" معمولاً به شكل بازخورد بر يك يا چند "عامل" تأثير مي‌گذارد و عوامل نيز بر خودشان تأثيرگذار هستند.

مهارت‌هاي تفكر حلقه بسته (یا حلقه ای) موجب مي‌شوند كه عليت را به جاي رويدادي يك طرفه كه يك بار اتفاق مي‌افتد و ناشي از عوامل مستقل است، به صورت فرايندي دائمي و وابسته در نظر بگيريد.

پیتر سنگه مطلب را به گونه دیگری بیان می کند: بعضی اوقات اگر به وضعیتی دشوار از دیدگاه سیستمی نظر کنیم، ابدا مشکل و یا مسئله ای وجود ندارد. بلکه مسئله ناشی از این واقعیت است که ما به جای دیدن فرایند رویدادها، تنها تصویر عجولانه و غیرواقعی از حوادث و اتفاقات در ذهن داریم. دیدن فرایند و نگرش جدید به آنها می تواند نقاط تاریک و مبهم مسئله را روشن و تبیین کند و ما را از دوراهی برحذر دارد.

 به عنوان مثال یک مدیر، علت موفق نشدن شرکتش را نباید بی کفایتی کارمندانش بداند (تفکر خطی) چرا که ممکن است این امر دو طرفه باشد و یک دلیل آن بی کفایتی خود مدیر باشد و یا ناشی از محیط نا امنی باشد که این مدیر برای کارکنانش به وجود آورده، لذا این مدیر برای رسیدن به موفقیت باید تمام عوامل را در نظر بگیرد و بدون پیش داوری و تعصب بی جا دامنه فکرش را بر تمام عوامل معطوف نماید.

6. سیستمهای اجتماعی در برابر سیاستها مقاومت می کنند

معنی این قانون این است که بعضی از راه حلها به جای اینکه مشکل را حل کنند می توانند باعث تشدید آن گردند، لذا باید در حل هر مشکلی مسائل جانبی آن را در نظر بگیریم تا دچار مشکل نشویم .


در بسیاری از موارد، تلاش برای حل یک مشکل در یک سیستم اجتماعی، آنرا بدتر می کند. خط مشی ها، اثرات جانبی پیش بینی نشده ایجاد می کنند. تصمیمات ما موجب عکس العمل دیگران می شود که می خواهند توازنی را که ما بر هم زده ایم، برگردانند. فارستر این پدیده ها را "رفتار غیرشهودی سیستمهای اجتماعی" می نامد. این پویایی (dynamics) های پیش بینی نشده، منجر به مقاومت در برابر سیاستها می شود: پاسخ سیستم، مداخله ها را با تأخیر، تضعیف یا شکست مواجه می کند.

جان استرمن در کتاب معروف خود، مثالی دارد که در آن نرخ تولد در کشور رومانی در اواخر دهه 1960 را مورد توجه قرار می دهد. نرخ تولد (در هر سال برای هر 1000 نفر) در سطح پایینی در حدود 15 تولد برای هر 1000 نفر بود. به دلایل گوناگونی از قبیل غرور ملی و هویت قومی، نرخ پایین تولد به عنوان مشکل بزرگی از سوی دولت دیکتاتوری نیکولا چائوشسکو مورد توجه قرار گرفت. این رژیم به سمت طراحی سیاستهای تحمیلی برای تحریک نرخ تولد و رشد جمعیت گرایش یافت. واردات وسایل جلوگیری از بارداری، غیرقانونی شد ؛ برنامه های تبلیغاتی در تمجید از خانواده های بزرگ، داشتن فرزند زیاد را به عنوان وظیفه وطن پرستانه اشاعه می داد ؛ و در این میان، مالیات کم برای خانواده های بزرگ، عامل محرک به شمار می رفت. سقط جنین که به طور آزادانه از سال 1957 از طریق سیستم مراقبت بهداشت دولتی، برای متقاضیان در دسترس بود، در اکتبر 1966 ممنوع گردید.

نتیجه این سیاستها به سرعت و برجسته خود را نشان داد؛ بدین صورت که نرخ تولد به سرعت به حدود 40 تولد به ازای هر 1000 نفر در هر سال افزایش یافت و با کشورهایی که سریعترین رشد را داشتند، برابری کرد . این سیاست ظاهرا به موفقیت های محسوس و مؤثری دست یافت، ولی ظرف ماههای بعد نرخ زاد و ولد رو به کاهش گذاشت . اواخر 1970، فقط 4 سال بعد از اجرای سیاست، میزان زاد و ولد به زیر 20 تولد به ازای هر 1000 نفر کاهش یافت که نزدیک به سطح نرخها قبل از مداخله و اعمال سیاست بود . اگر چه این سیاست به صورت تحمیلی ادامه داشت، اما میزان زاد و ولد همچنان در سیر نزولی بود و در سال 1989 به 16 تولد به ازای هر 1000 نفر رسید که تقریبا معادل همان نرخ تولدی است که رژیم را به سیاست تحمیلی سوق داده بود . در اینجا باید پرسید که "چه اتفاقی افتاد؟" .

سیستم از طریق روشهایی که رژیم پیش بینی نمی کرد، به مداخله پاسخ داد. مردم رومانی به روش هایی در جهت مقابله با این سیاست دست یافتند. آنها روش های گوناگون کنترل زاد و ولد را اجرا نمودند . از جمله قرص های ضدبارداری و سایر وسایل جلوگیری از بارداری را به صورت قاچاق از دیگر کشورها وارد کردند . زنان بیچاره به دنبال روش های زیرزمینی برای سقط جنین رفتند و چنین روش هایی را یافتند. بیشتر این روش ها ناجور و غیربهداشتی بود و منجر به سه برابر شدن میزان مرگ و میرها به علت مسائل ناشی از سقط جنین از 1965 تا 1967 گردید . بدتر اینکه شمار مرگ نوزادان بین سالهای 1966 و 1967 بیش از 300% افزایش یافت و نرخ مرگ و میر کودکان 20% بالا رفت. در نتیجه این سیاست تقریبا بلافاصله بعد از اجرای آن، کاملا غیرمؤثر بود.

اما پیامدهای پیش بینی نشده، به شکست سیاست جمعیتی، خاتمه نیافت. مردم رومانی در بین فقیرترین کشورهای اروپا، خانواده های کوچکی داشتند زیرا نمی توانستند از عهده مخارج خانواده های بزرگ برآیند. مراقبت از بچه برای بعضی از خانواده ها مقدور نبود و خیلی ها مجبور بودند با خانواده های بزرگشان در آپارتمانهای کوچک و شلوغ زندگی کنند . یافتن شغل بسیار سخت بود و درآمدها در سطح پایینی قرار داشتند. افراد زیادی که نمی توانستند بچه های خود را تحت حمایت قرار دهند، آنها را به پرورشگاه یتیمان سپردند. سیاست حکومت مانع کنترل باروری توسط مردم رومانی نشد، بلکه منجر به رنجش و خشم شدید مردم در برابر سیاست های مداخله جویانه رژیم گردید. در سال 1989 وقتی که دیوار برلین فرو ریخت و رژیم های خودکامه اروپای شرقی سرنگون گردیدند، رومانی تنها کشوری بود که در آن، انقلاب مخملی، قهرآمیز بود. چائوشسکوی منفور و همسرش توسط جوخه های مرگ، اعدام گردیدند و بدن های خونین آنها در حالی که این صحنه ها از تلویزیون ملی پخش می شد، در حیاط کاخ ریاست جمهوری رها شده بود. قانون ممنوعیت سقط جنین، نخستین قانونی بود که توسط حکومت جدید منسوخ گردید. میزان کم زاد و ولد، باز هم کمتر شد. در اواسط دهه 1990، جمعیت رومانی به دلیل کمتر شدن تولدها از مرگ و میرها، در حال کاهش بود.

کودکان رومانی بزرگترین قربانیان سیاست افزایش جمعیت بودند . طی سالهای اجرای سیاست افزایش جمعیت، هزاران کودک تحت مراقبت پرورشگاهها قرار گرفتند. این کودکان بدون توجه به نیازهای اساسی آنها ( و نه عشق که همه ما به آن نیاز داریم و سزاوار آن هستیم )، مثل حیوانات در قفس نگهداری می شدند. مواد غذایی به قدری کمیاب بود که تزریق خون به عنوان مکمل غذایی، امری عادی بود. از آنجایی که سرنگ ها مکررا مورد استفاده قرار می گرفت، بیماری همه گیر ایدز به سرعت در بین کودکان شیوع یافت. اثرهای جانبی سیاست شکست خورده افزایش جمعیت، چنان سایه شومی بر بهداشت و سعادت تمامی ملت انداخت که طی چندین نسل ادامه یافت.

تمرکز بر رویدادها یکی از علل مقاومت در برابر سیاستها است. جهان بینی رویدادگرا (event-oriented worldview) منجر به اتخاذ رویکرد رویدادگرا (event-oriented approach) در حل مسائل می شود. ما وضعیت را بررسی و آنرا با اهدافمان مقایسه می کنیم. فاصله بین وضعیت مطلوب و درک مان از وضعیت فعلی، مسئله ما را تعریف می کند. به عنوان مثال فرض کنید فروش شرکت شما در فصل گذشته، 80 میلیون دلار، اما هدف فروش شما 100 میلیون دلار بوده است. مسئله این است که میزان فروش 20% کمتر از سطح مطلوب بوده است. پس از آن، گزینه های مختلفی را برای حل مسئله در نظر می گیرید. ممکن است قیمت ها را کاهش دهید تا تقاضا تحریک شده و سهم بازار افزایش یابد، معاونت فروش را با شخص پرتکاپویی جایگزین کنید یا اقدامات دیگری انجام دهید. بهترین گزینه ای که می دانید را انتخاب و اجرا می کنید و منجر به یک نتیجه بهتر می گردد (یا حداقل شما امیدوارید که اینگونه باشد). ممکن است با افزایش فروش مواجه شوید : مسئله حل شد.

سیستم در برابر راه حل شما عکس العمل نشان می دهد: وقتی فروش شما افزایش می یابد، رقبا قیمت ها را کاهش می دهند و فروش مجدداً افت می کند. راه حل دیروز تبدیل به مسئله امروز می شود. ما همچون استاد خیمه شب بازی نیستیم که بر یک سیستم بیرونی اثر بگذاریم. ما درون سیستم قرار داریم. بازخور وجود دارد: نتایج اقدامات ما، تعیین کننده وضعیتی هستند که در آینده با آن مواجهیم. وضعیت جدید، ارزیابی ما از مسئله و تصمیمات فردایمان را تغییر می دهد.

مقومت در برابر سیاستها بوجود می آید چون ما اغلب، بازخورهای عمل کننده در سیستم را به طور کامل درک نمی کنیم. وقتی اقدامات ما، وضعیت سیستم را تغییر می دهند، دیگران واکنش نشان می دهند تا توازن برهم خورده را برگردانند. اقدامات ما همچنین ممکن است اثرات جانبی ایجاد کنند.

ما اغلب چنان از "اثرات جانبی" صحبت می کنیم که گویا مشخصه ای از واقعیت هستند. اما اینگونه نیست. در دنیای واقعی، هیچ اثر جانبی وجود ندارد و فقط اثرات وجود دارد. وقتی ما اقدامی انجام می دهیم، اثرات متعددی بوجود می آید. اثراتی که قبلا به آنها فکر کرده ایم یا مفید بوده اند، را اثرات اصلی یا اثرات مورد نظر می نامیم. اما اثراتی که پیش بینی نمی کردیم، اثراتی که با بازخور بوجود آمدند تا سیاست ما را خنثی کنند و اثراتی که به سیستم آسیب رساندند، را ادعا می کنیم که اثرات جانبی هستند. اثرات جانبی، مشخصه ای از واقعیت نیستند بلکه نشانه ای از درک محدود و ناقص ما از سیستم هستند.

اثرات جانبی پیش بینی نشده، بوجود می آیند زیرا ما اغلب چنان عمل می کنیم که گویا علت و معلول، همیشه از نظر زمانی و مکانی به هم متصل اند. در حالی که در سیستمهای پیچیده ای نظیر مراکز شهری، کسب و کارها، جامعه و اکوسیستم، اغلب بین علت و معلول فاصله زمانی و مکانی بسیاری وجود دارد. به عبارت دیگر، نشانه های بیماری سیستمها و اسباب و علل این بیماریها به لحاظ زمانی و مکانی الزاماً نزدیک هم نیستند. منظور از نشانه ها، علائم و شاخص هایی است که نشان دهنده مسئله و مشکلی در سیستم هستند. مانند اعتیاد به دارو، بیکاری، گرسنگی کودکان، کم شدن سفارش و سود دهی.

اسباب و علل، آن زیرساختی در سیستم است که بیشترین سهم و مسئولیت را در پیدایش نشانه ها و علائم یا به عبارت دیگر مشکل و مسئله سیستم به عهده دارد و اگر شناخته و ادراک شود، می توان از طریق آن، تغییرات بنیادی و پیشرفت واقعی در سیستم را بوجود آورد. ( دکتر مختاری)

 

7. تفکر ترکیبی باید به عنوان مکمل تفکر تحلیلی مورد توجه قرار گیرد

این قانون بیان می کند که در بررسی هر چیزی نباید فقط به جزئیات دقت کنیم و غرق در ریزه کاریهای آن شویم بلکه باید کل آن را هم در نظر بگیریم تا از هدف اصلی دور نشویم.


داستان " فيل و کوران " )که مولانا آنرا بصورت نظم درآورده) اشاره اي عميق به فلسفه اصلي سيستم ها دارد :

چند مرد کور به فيلي برخوردند و سعي داشتند با لمس کردن بدن فيل آنرا بشناسند. ولي چون هريک در نقطه معيني از بدن فيل قرار داشتند، عقايد متفاوتي درباره اين موجود جديد پيدا کردند و بحث جالبي ميانشان درگرفت........

بحث درباره سرنوشت کوران در بسياري از کتب منطق نيز آمده است ولي چرچمن در اشاره اي به داستان فوق، نکته مهم و قابل توجه را سرنوشت کوران نمي بيند بلکه توجه او به نقش جالبي است که گوينده داستان براي خود قائل شده است. يعني "توان ديدن فيل و نظاره به رفتار احمقانه کوران ". توانايي ديدن کل در مقابل کسانيکه فقط جزئي از اين کل را مي بينند، مي تواند موقعيت جالبي باشد و اين امتياز و کوشش براي ديدن کل، اصل ادعايي است که رويکرد سيستمي در برخورد با مسائل براي خود قائل است. البته اين ادعا را به سادگي نمي توان پذيرفت چون متاسفانه هرکسي بتصور خود کل را مي بيند.

بعنوان تمرين و فرصتي براي بحث و تبادل نظر سئوالي مطرح مي شود. لطفا در خصوص سئوال ذيل تامل نموده و با توجه به مطالب گفته شده موضوع مورد نظر را تحليل نمائيد.

بنظر شما اگر پليس با شدت بخشيدن به مبارزه با قاچاقچيان مواد مخدر بتواند محموله هاي بزرگي از مواد مخدر را توقيف بكند، اين امر چه تاثيري بر امنيت شهر خواهد گذاشت؟ تاثير اين امر بر پديديه قاچاق چگونه خواهد بود؟

شاید پاسخ برخی از خوانندگان چنین باشد که با دستگیری قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر و توقیف محموله های بزرگ مواد مخدر، میزان قاچاق کمتر خواهد شد و شهر از امنیت بیشتری برخوردار می گردد.

واقعیت این است که نتایج چنین اتفاقی چندین بار بطور گسترده مورد مطالعه و بررسی عملی قرار گرفته است و نتیجه آن متفاوت از آنچه بوده که برخی از خوانندگان محترم حدس زده اند.

در پاسخ به سئوالات مطرح شده باید گفت که با توقیف محموله های بزرگ مواد مخدر، میزان عرضه مواد مخدر در بازار کمتر می گردد. وقتی میزان عرضه کمتر شد آیا میزان تقاضا کمتر خواهد شد؟ مسلماً نه! چرا که تقاضا برای مواد مخدر از طرف معتادین که به نوعی وابستگی بدنی و روانی به آن پیدا کرده اند کمتر نمی شود (به عبارت دیگر مواد مخدر جزو کالاهای کم کشش است یعنی تغییرات قیمتی بر میزان تقاضای آن تاثیرات کمی دارد) در نتیجه در کوتاه مدت، قیمت مواد مخدر در بازار بالاتر می رود و بخش عمده ای از افراد معتاد با توجه به نیازشان به این مواد، دست به انجام تخلفات متعدد از جمله سرقت و زورگیری جهت تهیه پول می نمایند، بعبارت دیگر وقتی میزان مواد مخدر به یکباره در یک شهر کمتر می شود احتمال اینکه شما با یک سرقت و زورگیری از طرف یک فرد معتاد مواجه شوید بیشتر می شود. پس نتیجه این اتفاقات می تواند باعث نا امن تر شدن شهر گردد. یعنی میزان جرم و جنايات مرتبط با افزايش درآمد بیشتر خواهد شد.

سئوال دیگر، آیا میزان قاچاق مواد مخدر کمتر خواهد شد؟ متاسفانه پاسخ منفی است. چراکه تقاضای مورد نظر به قوت خود باقی است و قیمت ها هم بطور وسوسه کننده ای بالا رفته است. در نتیجه بسیاری از قاچاقچیان که تا دیروز، به قاچاق کالاهای کم خطر تر مثل پارچه، لباس، یا مواد غذائی می پرداختند، با توجه به سودآوری سرشار این حوزه وسوسه می شوند که به قاچاق مواد مخدر بپردازند. بعبارت دیگر میزان قاچاق هم کمتر نمی شود.

پس چاره چیست؟ چگونه می توان با پدیده خانمانسوز اعتیاد و قاچاق مواد مخدر مبارزه کرد؟

واقعیت این است که این موضوع و تمامی موضوعات مشابه اجتماعی ابعاد متعددی دارند که در عین حال که این ابعاد با یکدیگر در ارتباط متقابل هستند بر پدیده مورد نظر نیز به مقدار مشخصی تاثیر می گذارند. بنابراین، شما بجای یک راه حل، باید پکیج یا مجموعه ای از راه حل های مختلف، هماهنگ و مکمل هم ارائه نمائید. بخشی از راهکار و برنامه شما باید به آموزش خانواده ها در خصوص مواد مخدر و راههای جلوگیری و برخورد با این پدیده اختصاص یابد، بخشی از برنامه ها باید به مدارس بپردازد و بخشی به دانشگاهها. بخشی از راهکارهای شما باید به توسعه اماکن ورزشی و مراکز تفریحی سالم برای جوانان اختصاص یابد، در خصوص اشتغال جوانان هم باید راهکارهایی ارائه دهید چون این مسئله هم در ارتباط با موضوع مورد نظر ماست. برای رادیو، تلویزیون، مطبوعات و رسانه های مختلف هم باید برنامه داشته باشید. در کنار این برنامه ها البته تدابیر پلیس و تکمیل قوانین و مقررات و برخوردهای قضائی هم باید وجود داشته باشد، در خصوص درمان معتادان هم باید برنامه وجود داشته باشد و دهها و صدها آیتم دیگر باید مورد توجه قرار گیرد تا به نتیجه مورد نظر دست یافت. البته این راهکارها و برنامه ها نباید اثر همدیگر را خنثی نموده و یا با ناهماهنگی و تاخیر زمانی اثر کلی برنامه را ضعیفتر نمایند.

چنانچه در حل معضلات اجتماعی به یکی از راهکارها تاکید نموده و از سایر راهکارها غفلت شود، نه تنها مشکل مورد نظر حل نمی شود، بلکه باعث تشدید مشکلات و پیچیده تر شدن موضوع می گردد. پس ما اگر بعنوان یک مسئول یا تصمیم گیرنده در موقعیت خاصی قرار گرفتیم، شایسته است که قبل از اتخاذ تصمیم، کلیه ابعاد متداخل و متعامل را بررسی کرده و راهکارهایی چند بعدی و جامع اتخاذ نمائیم.

متاسفانه در کشورهای جهان سوم بسیاری از معضلات و مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... بخاطر محدود نگری تصمیم گیرندگان و فقدان جامع نگری و تفکر سیستمی، روز به روز پیچیده تر شده و باعث دوباره کاریها و هرز رفتن و اتلاف منابع می گردد. لذا در هنگام چاره جويي براي معضلاتي همچون اعتیاد، توسعه نيافتگي، افت تحصيلي، بيكاري و حتي مسائل جزئي تر و شخصي تر نيز مي بايست حتي الامكان به كليه عوامل موثر و ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ... ارتباط آنها با یگدیگر توجه لازم بعمل آید.

بعنوان تمرین می توانید در خصوص موضوعاتي همچون توسعه شهر، منطقه یا کشور، فساد اداري، پايين بودن بهره وري ویا موضوعات دیگر به تفکر پرداخته و سعی نمائید کلیه ارتباطات و ابعاد و عوامل موثر بر آنها را بحث و بررسی نمائید.

طبق تفکر سيستمي، ويژگيهاي مهم يک سيستم از تعامل بين اجزاء آن بوجود مي آيد نه از فعاليت جداگانه آنها. بنابراين وقتي سيستم را تجزيه مي کنيم، ويژگيهاي مهم خود را از دست مي دهد. بنابراين سيستم، يک کل است که با تحليل قابل درک نيست.

3 گام تفکر تركيبي:

1. سیستم کلی در برگیرنده موضوع (محیط)

2. رفتار و ویژگیهای سیستم کلی (کلیت سیستم)

3. رفتار و ویژگیهای موضوع مورد مطالعه با توجه به نقشها یا کارکردهای آن در سیستم کلی (نقش و کارکرد اجزا)

مدل تفكر درخت به درخت بيشتر به اين مطلب توجه دارد كه چه موقع تعدادي از يك قطعه خاص از موجودي كدام انبار خارج مي‌شوند. اما در تفكر کل‌نگر، بيشتر به نسبت قطعات خارج شده از كل سيستم توجه مي‌شود.

در تفکر سيستمي، توصيه مي شود که ترکيب قبل از تحليل انجام گيرد. در تفکر تحليلي، چيزي که مي خواهيم بررسي کنيم، بعنوان يک کل تجزيه مي شود . ولي در ترکيب، چيزي که مي خواهيم بررسي کنيم، بعنوان يک جزء از کلي که آنرا دربرگرفته، بررسي مي گردد. اولي، حوزه مورد توجه محقق را تقليل و دومي آنرا گسترش مي دهد.

به عنوان مثالی دیگر شخصی را در نظر بگیرید که می خواهد اقدام به نوشتن یک برنامه کامپیوتری کند، برای این کار او باید در ابتدا فلوچارت و الگوریتم آن برنامه را تهیه نماید در این راه باید تمام جزییات را در نظر بگیرد و ارتباط آنها را با یکدیگر بررسی کند اما علاوه بر این باید به کل کارش هم توجه کند که آیا هدف اصلی دنبال می شود یا خیر به عبارتی باید خروجی کارش با هدف اصلی هم خوانی داشته باشد . پس نتیجه می گیریم که توجه کردن به جزییات (با تفکر تحلیلی) بدون در نظر گرفتن کل موضوع (تفکر ترکیبی) می تواند ما را از هدف اصلی دور نماید

 

8. بستگی عملکرد سیستم به چگونگی تعامل بين اجزاء - (اصل تضاد)


اين يک اصل سيستمي است که اگر هر جزء سيستم را بطور جداگانه به گونه ای بسازيم که به کاراترين حد ممکن (Efficient) عمل کند، سيستم بعنوان يک کل، به مؤثرترين حد ممکن (Effective) عمل نخواهد کرد. به عبارت ديگر، اجزاء سيستم را بايد بگونه اي طراحي کرد که با يکديگر Fit (متناسب) شده و هماهنگ با هم بطور موثر و کارا عمل کنند.

به بیان ساده تر اینکه هر سیستمی برای اینکه به هدف اصلی اش نائل گردد، باید بین اجزا آن تعامل و تناسب باشد، در غیر این صورت اگر هر یک از اجزا بدون تعامل و تناسب با دیگر اجزا به فعالیت خود ادامه دهد، باعث هرج و مرج می شود و اجزا به جای اینکه مکمل هم باشند، متضاد هم می شوند و همین امر باعث اختلال در سیستم می شود.

مثال 1 : اگر از بين خودروهاي سواري موجود ( انواع مدلها و مارک ها ) براي هر يک از اجزاء مورد نياز ماشين، بهترين آن جزء در بين کل ماشين ها را انتخاب و سپس اين بهترين ها را مونتاژ کنيم، آيا ماشيني که بدست مي آيد، بهترين ماشين ممکن است ؟ البته خير ! حتي به يک اتومبيل که بتواند حرکت کند، هم نمي رسيم. زيرا اجزاء انتخابي با هم Fit (متناسب) نمي شوند و حتي اگر فيت شوند، با هم خوب کار نمي کنند. عملکرد يک سيستم بيشتر بستگي به چگونگي تعامل بين اجزاء آن دارد تا به چگونگي عملکرد مستقل آنها ( از يکديگر ).

مثال 2 : در فوتبال، رسم بر اين است که از بين تيم هاي موجود، براي هر پست بازي، ستاره ها را انتخاب و يک تيم فوتبال که همة اعضاي آن ستاره هستند، تشکيل و به آن تيم منتخب مي گويند. اينگونه تيم ها به ندرت، بهترين تيم موجود مي شوند (زيرا اعضاي تيم با يکديگر هماهنگ نيستند. به عبارت ديگر، تعامل بين اجزاء سيستم بدرستي انجام نمي گيرد).

البته ممکن است کسي بگويد اگر اعضاي اين تيمها مدتي ( مثلا يک سال) با هم تمرين و بازي کنند، بهترين تيم موجود خواهند شد. اين درست است ! اما اگر آنها بهترين تيم شوند، خيلي غير محتمل است که همة اعضاي آن جزو تيم جديد ستاره ها باشند.

مديران اکثراً طبق تفکر تحليلي و مکانيستي عمل مي کنند. يک مسئله را به چند بخش قابل حل و قابل مديريت تجزيه نموده سپس براي هر يک بهترين راه حل را پيدا نموده و نتايج را با هم مونتاژ مي کنند. اما مي دانيم که مجموع بهترين جواب براي اجزاء، بهترين جواب براي سيستم نخواهد بود .

 

9. ساختار سیستم بوجود آورنده رفتار آن است

یعنی هر سیستمی شرایطی را به افراد تحمیل می کند که باعث به وجودآوردن رفتار آنان می شود .”افراد مختلف، زمانی که در یک سیستم ثابت قرار می گیرند، نتایج یکسانی از خود بروز می دهند.“ نگرش سیستمی به ما می گوید که برای فهمیدن مشکلات اساسی لازم است که به مسائلی فراتر از اشتباهات فردی و یا بخت و اقبال نامساعد بپردازیم. باید از وقایع و شخصیتها فراتر برویم. باید به عمق ساختاری پی بریم که اعمال افراد و شرایط را به گونه ای شکل می دهد که رویکردی اتفاق می افتد.“

ساختار سیستمیک به معنی ارتباطات درونی و کلیدی عوامل با یکدیگر است، که بر روی رفتار مجموعه در طول زمان اثر می گذارد

مثال: آزمايش زندان - فيليپ زيمباردو

واقعه نگاری "چه کسی چه کاری را انجام داد" منجر به اعمال واکنشی و منفعلانه خواهد شد

اهمیت بالای تفاسیر ساختاری تنها ناشی از آن است که بر علل اساسی رفتارها در سطحی دلالت می کنند که می توان الگوهای رفتاری را تغییر داد.

 

" افراد مختلف، زمانی که در یک سیستم ثابت قرار می گیرند، نتایج یکسانی از خود بروز می دهند." نگرش سیستمیک به ما می گوید که برای فهمیدن مشکلات اساسی لازم است که به مسائلی فراتر از اشتباهات فردی و یا بخت و اقبال نامساعد بپردازیم. باید از وقایع و شخصیتها فراتر برویم. باید به عمق ساختاری پی بریم که اعمال افراد و شرایط را به گونه ای شکل می دهد که رویکردی اتفاق می افتد. دانلا میدوز ( Donella Meadows ) در این باره می گوید: " نگرش ژرف و متفاوت آن است که پی بریم چگونه سیستم خود بوجود آورنده رفتار خود است."

متجاوز از یکصد سال پیش این مطلب در بیان یکی از متفکرین سیستمیک نسل قبل به چشم می خورد. در میانه راه کتاب جنگ و صلح، لئو تولستوی داستان خود را درباره ناپلئون و تزار روسیه رها کرده و به بیان علت ناتوانی مورخین در توضیح مسائل می پردازد.

در پانزده سال اول قرن نوزدهم، منظره حرکت خارق العاده میلیونها نفر در اروپا مشاهده می شود. مردم اشتغالات عادی خود را رها کرده از یک طرف اروپا به سمت دیگر آن می شتافتند و دست به غارت و چپاول می زدند و غالب و مغلوب و کامیاب و نومید می شدند. تمام جریان زندگی برای چند سال دگرگون شد و به صورت یک حرکت و فعالیت اجباری درآمد که نخست رو به ازدیاد و سپس رو به ضعف می رفت.

انسان از خود می پرسد که علت این حرکت چه بود و طبق کدامیک از قوانین انجام گرفت؟ تاریخ نویسان در جواب این سوال برای ما گفتار و کردار چندین نفر را در یکی از عمارات شهر پاریس تشریح می کنند و بدین سخنان و اعمال نام انقلاب می نهند. سپس مفصلا به شرح زندگی ناپلئون و چند نفر از همفکران یا دشمنان او می پردازند و از نفوذ و تأثیر برخی از ایشان بر مردم، داستانها حکایت می کنند و می گویند: "این است علت پیدایش این حرکت و قوانین آن."

اما عقل و شعور انسان نه تنها از قبول این توضیح امتناع می کند، بلکه صراحتا می گوید که این شیوه توضیح و تعبیر و تفسیر صحیح نیست. زیرا در این تفسیر پدیده ضعیفتر به عنوان علت پیدایش پدیده قویتر شناخته شده است، حال آنکه مجموع اراده های بشری هم بوجود آورنده انقلاب و هم موجد ناپلئون بود. فقط مجموع این اراده ها بود که به قبول موجودیت آن دو رضا داد و سپس با نابودی و تباهی آنها موافقت کرد.

تولستوی معتقد است که تنها از طریق تلاش در شناخت "قوانین تاریخ" است که امیدی برای دستیابی به درکی عمیق تر وجود دارد. "قوانین تاریخ" تعبیر تولستوی است از آنچه امروز، ساختار سیستمیک نامیده می شود.

ساختار سیستمیک به معنی ارتباطات درونی و کلیدی عوامل با یکدیگر است، که بر روی رفتار مجموعه در طول زمان اثر می گذارد. نکته بسیار حائز اهمیت این است که زمانی که از لفظ ساختار سیستمیک صحبت به میان می آید، منظور تنها ساختار خارج از وجود تک تک افراد نیست. طبیعت سیستمهایی که انسانها در آن دخیل هستند، بسیار ظریف و پیچیده است. چرا که "ما" نیز جزئی از ساختار آن هستیم. این مطلب بدان معنی است که ما معمولا قدرت لازم را دارا هستیم تا ساختاری که درون آن فعالیت می کنیم را تغییر دهیم. اگرچه در اکثر مواقع توان درک این قابلیت را نداریم، در حقیقت معمولا قادر به دریافتن نحوه عملکرد ساختارها نمی باشیم و اغلب احساسمان چنین است که وادار به انجام عملی شده ایم.

در سال 1973 میلادی روانشناسی به نام فیلیپ زیمباردو، اقدام به تجربه ای نمود که در آن دانشجویان در نقش زندانی و زندانبان در زندانی فرضی که در زیرزمین دانشگاه استنفورد ایجاد شده بود، ظاهر شدند. آنچه در ابتدا به صورت مقاومتی خفیف در "زندانیان" و رفتاری توام با تکبر در "زندانبانان" آغاز گشته بود، کم کم مبدل به طغیان و سرکشی از یکسو و رفتاری توهین آمیز از سوی دیگر شد. تا آنجا که کم کم نگهبانان شروع به بدرفتاری شدید با "زندانیان" نمودند و گردانندگان آزمایش، نگران از دست دادن کنترل اوضاع شدند. پس از گذشت شش روز، آزمایش پیش از زمان مقرر به علت افسردگی شدید، گریه های غیرقابل کنترل و نشانه های بروز عدم تعادل روانی در دانشجویان متوقف شد.

اهمیت بالای تفاسیر ساختاری تنها ناشی از آن است که بر علل اساسی رفتارها در سطحی دلالت می کنند که می توان الگوهای رفتاری را تغییر داد . ساختار بوجود آورنده رفتار است و تغییر در ساختار می تواند باعث بروز الگوهای رفتاری متفاوتی شود. بدین معنی تفاسیر ساختاری ذاتا مولد و سازنده هستند. علاوه براین، از آنجا که ساختار سیستمهایی که انسان در آنها دخیل است، مشتمل بر سیاستهای عملیاتی تصمیم گیران نیز می باشد، تجدید نظر در نحوه تصمیم گیری باعث تغییر ساختار سیستم نیز خواهد شد.

به عنوان مثالی دیگر اگر سیستم جغرافیایی هر منطقه را در نظر بگیریم می بینیم که مثلا در شهرهای شمالی به دلیل آب و هوای خاص (باریدن باران زیاد ، وجود آب و هوای شرجی و ...)، مردم به ناچار باید خانه هایشان را به صورت شیروانی بسازند و همچنین از چوب در ساختن خانه هایشان استفاده کنند در حالیکه در شهری مثل تهران به دلیل متفاوت بودن سیستم آب و هوایی این وضعیت دیده نمی شود، لذا ما باید دقیقا همه ابعاد هر سیستمی را بشناسیم تا بتوانیم رفتار متناسب با آن را از خود بروز بدهیم تا به موفقیت نائل شویم

 

10. باید به مهلتی که برای دریافت پاسخ ضروری است، توجه نمود (تاخیر سیستمها در پاسخ)

برای اینکه بتوانیم در هر سیستمی تغییری را ایجاد کنیم و یا از طریق سیستم بخواهیم رفتاری را به افراد القا کنیم باید مهلتی برای دریافت این پاسخ داده شود و انتظار نداشته باشیم یک شبه به نتیجه برسیم.


ژوئل دوروسنی این اصل را به عنوان اصل دهم از "ده فرمان روش سیستمی" آورده است. سیستمهای پیچیده، عامل زمان را نیز در سازمان خود در بر می گیرند. هر سیستمی برای پاسخ دادن، و به عبارت دیگر برای انجام کاری که بر عهده دارد، به علت ترکیب آثار حلقه های بازخور و همچنین به سبب مدت زمانی که برای حرکت جریانها و یا متغیرهای ذخائر لازم می باشد، زمان و همت خاصی می گذارد. بنابراین در بیشتر موارد (و بخصوص در موسسات و سازمانها)، شتابزدگی برای دریافت سریع پاسخ و انجام فوری کار، بی نتیجه است. کار درست این است که ما دینامیک داخلی سیستم را دریابیم و حداقل مهلت و مدتی را که برای دریافت پاسخ و انجام کار ضروری است، در نظر بگیریم. مسئله آغاز کردن بموقع هر فعالیت – یعنی نه زودتر و نه دیرتر از هنگامی که باید- نکته مهمی است و الا سیستم برای کار و فعالیتی که از آن خواسته شده است واکنش درست نشان نمی دهد .

پیتر سنگه در پنجمین فرمان، اصل فوق را چنین توضیح می دهد: اما از یک عمل نباید غافل شد و آن وجود تأخیر در سیستم است. فاصله زمانی بین عمل شما و تبعات ناشی از آن. تأخیر می تواند شما را به اشتباهات فاحشی در مورد عملکرد سیستم مبتلا سازد و یا آثاری مثبت به بار آورد، اگر بخوبی شناسایی شود و با آن همراهی گردد.

تأخیر مابین اعمال و نتایج آن در تمامی سیستمهای انسانی وجود دارد. ما امروز سرمایه گذاری می کنیم تا در آینده ای دور از ثمرات آن استفاده کنیم. ما امروز شخصی را استخدام می کنیم در حالی که او ممکن است ماهها بعد به ماکزیمم ثمربخشی خود برسد. تخصیص منابع به پروژه ها امروز صورت می گیرد ولی حاصل سالها بعد به دست می آید. اما تأخیر غالباً ناخوشایند است و سیستم را به سمت ناپایداری می برد.

وقتی تأثیر یک متغیر بر متغیر دیگری، مدت زمانی طول بکشد، تأخیر ظاهر می شود و سومین سنگ بنای زبان سیستمها را تشکیل می دهد. عملاً تمامی فرایندهای بازخور، میزانی از تأخیر را باخود دارند. اما غالباً این تأخیر یا به درستی درک نمی شود و یا از آن چشم پوشی می گردد. در نتیجه در پاسخ سیستم، جهش و ازدیادی نسبت به میزان مطلوب ظاهر می شود. تأخیر بین خوردن غذا و احساس سیری، سبب می گردد که ما دچار امتلاء معده شویم. زمان لازم برای اتمام پروزه های ساختمانی بزرگ، سبب اضافه ساخت مسکن می گردد و این امر، آشفتگی در بازار مسکن را به دنبال خواهد داشت. تأخیر بین تصمیم کشاورزان به کشت یک محصول و فصل برداشت آن، می تواند موجب آشفتگی در بازار یک محصول خاص شود (مانند آنچه سالیان طولانی در مورد سیب زمینی و پیاز به طور متناوب اتفاق می افتاد).

عدم احتساب تأخیر می تواند ناپایداری و حتی فروپاشی سیستم را سبب شود. بخصوص اگر اندازه آن بزرگ باشد. به عنوان مثال اگر فرض کنیم 10 ثانیه طول بکشد تا اثر کم و زیاد کردن میزان جریان آب گرم، بر درجه حرارت آب دوش ظاهر شود، بدیهی است که تنظیم درجه حرارت بسیار دشوارتر از زمانی خواهد بود که این تأخیر مثلا 2 ثانیه باشد.

در تمام طول 10 ثانیه ای که طول می کشد تا اثر افزایش جریان آب گرم بر درجه حرارت آب ظاهر شود، آب سرد است و شما هیچ پاسخی را از سیستم دریافت نمی کنید و تصور می کنید که عمل شما هیچ اثری نداشته است. بنابراین مجدداً جریان آب گرم را بیشتر می کنید. اما سرانجام وقتی که سیستم شروع به پاسخ می کند، آب جوش بر سر شما روان می گردد. این بار شما بسرعت جریان آب گرم را کم و یا حتی مسدود می کنید و پس از مدتی آب سرد بر روی شما می ریزد.

در این مثال هرچقدر عمل شدیدتر و افراطی تری انجام دهیم، نتیجه مطلوب، دیرتر به دست می آید. این درس بسیار مهمی است که باید در مورد حلقه های تعادلی با تأخیر، همواره به خاطر داشت. عمل افراطی نتیجه ای درست خلاف آنچه به دنبالش هستیم، ببار می آورد.

به عنوان مثالی دیگر کارمندی را در نظر بگیرید که تازه در یک سازمان استخدام شده است، این شخص مدت زمانی نیاز دارد تا به خلق و خوی کارمندی عادت کرده و بتواند خود را با همه شرایط سیستم (سازمان) تطبیق دهد، لذا در اینجا برای اینکه رفتار مورد انتظار از جانب سیستم به فرد القا شود مهلتی برای پاسخ نیاز است یا فرض کنید بعد از مدتی ما تصمیم بگیریم محل کار افراد را تغییر دهیم تا بهره وری آنها بالا رود، مسلما این اتفاق به یکباره انجام نمی شود بلکه مدت زمانی نیاز دارد تا اثر خود را نشان دهد. لذا در هر امری باید به این مساله دقت کنیم تا دست به تصمیم گیریهای عجولانه نزنیم.

 

11. باید به دنبال نقاط حساس و مؤثر گشت

یعنی برای موفقیت در هر کاری ما باید به دنبال اهرمهای اصلی و اثرگذار باشیم تا بتوانیم سریع تر به هدف خود برسیم .تفکر سیستمی این واقعیت را نیز نشان می دهد که یک اقدام کوچک اگر بخوبی و با قدرت کافی در محل مناسب صورت گیرد، می تواند پیشرفتی قابل ملاحظه و بزرگ در رفتار سیستم خلق کند. علمای سیستم، این قانون را "اهرم کاری" ( Leverage ) می نامند. در حل مسائل باید از آنجایی شروع کرد که قانون اهرم کاری، بیشترین اثر را دارد تا بتوان با حداقل سعی و تلاش به پیشرفت و نتیجه ای بزرگ دست یافت.

تنها نکته دشوار در این بین آن است که برای دست اندرکاران سیستم، موضع بیشترین اثر اهرم، ناپیداترین مکان است و همانگونه که قبلا ذکر گردید به هیچ عنوان این موضع الزاما در کنار عوامل و تظاهرات مشکل نمی باشد و باید به دنبال آن به دقت کافی گشت. شاید این همان چیزی است که زندگی را زیبا می کند.

ژوئل دوروسنی در "ده فرمان روش سیستمی" خود، نکته فوق را به عنوان فرمان سوم آورده است: "باید به دنبال نقاط حساس و مؤثر گشت." با تجزیه و تحلیل سیستمی و شبیه سازی می توان نقاط حساس و مؤثر هر سیستم پیچیده ای را پیدا کرد و با اثر گذاردن روی آنها، کار و سرعت و حرکت سیستم را تندتر و یا کندتر نمود.

 به عنوان مثال رستورانی را در نظر بگیرید که قصد جذب مشتری دارد، این رستوران برای رسیدن به این هدف نیازی به تحولات عظیم در تمام ابعاد رستوران را ندارد، بلکه می تواند با نظرسنجی که به طور مداوم از مشتریانش انجام می دهد، اهرمهای اصلی و نقاط تاثیر گذار را شناسایی کند و با سرمایه گذاری بر این قسمتها به موفقیت برسد. همچنین با این عمل (نظر سنجی مداوم ) می تواند همیشه به روز باشد و خود را با تغییر عادات غذایی مردم در دوره های زمانی مختلف تطبیق دهد و از دیگر رقبا عقب نماند.

 

منبع :

1- بلاگفا- آقای حسین رضا زاده

 

 

 

 

 

سایر مطالب مرتبط

تاریخچه تفکر

تاریخچه تفکر در بررسی تاریخی شیوه‌های تفکر، با سه شیوه رو به رو می‌شویم:

رویکردهای سیستمی نرم و سخت

رویکردهای سیستمی نرم و سخت در بحث تفکر سیستمی ما دو رویکرد سیستم سخت و رویکرد سیستم نرم مواجه هستیم .

متدولوژی سیستم های نرم

 متدولوژی سیستم های نرم   راهکار تفکر سیستمی بطور بنیادی از انواع سنتی تحلیل، متفاوت است.در تحلیل ما ی

تعریف الگوهای اساسی تفکر سیستمی

تعریف الگوهای اساسی تفکر سیستمی کودکان بدون هیچگونه تجربه عملی در مورد زندگی، از افسانه ها و داستانهای قدیمی می آموزن

کاربرد تفکر سیستمی در توسعه پایدار روستایی

کاربرد تفکر سیستمی در توسعه پایدار روستایی   اندیشه توسعه روستایی همچنان در سطح جهانی در حال توسعه و تحول است. در

کاربرد الگوهای تفکر سیستمی

کاربرد الگوهای تفکر سیستمی

Back to top